امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Sunny

ˈsʌni ˈsʌni
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    sunnier
  • صفت عالی:

    sunniest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective A2
آفتابی، روشن، آفتاب‌رو، رو به آفتاب، تابناک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- a sunny day
- یک روز آفتابی
- a sunny smile
- یک لبخند شاد
- a sunny radiance
- درخشش آفتابسان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sunny

  1. adjective bright, clear (referring to weather)
    Synonyms:
    brilliant clarion cloudless fine light luminous pleasant radiant rainless shining shiny summery sunlit sunshiny unclouded undarkened
    Antonyms:
    cloudy gloomy rainy stormy
  1. adjective happy
    Synonyms:
    beaming blithe buoyant cheerful cheery chirpy genial joyful lighthearted lightsome optimistic pleasant smiling sunbeamy
    Antonyms:
    gloomy sorrowful sullen unhappy upset

Collocations

ارجاع به لغت sunny

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sunny» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sunny

لغات نزدیک sunny

پیشنهاد بهبود معانی