صفت تفضیلی:
sullenerصفت عالی:
sullenestعبوس، ترشرو، کجخلق، تلخ
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
Ahmad was in a sullen mood.
اوقات احمد تلخ بود.
After the argument, he walked away with a sullen look on his face.
بعداز مشاجره با چهرهای عبوس از آنجا دور شد.
آرام، بیصدا، بقکرده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
sullen rivers
رودخانههای آرام
sullen oxen
گاوهای بیصدا
(رنگ، حالت و غیره) گرفته، تیره، تار، حزنانگیز، دلگیر
a sullen sky
آسمان گرفته
a chain of sullen clouds
زنجیرهای از ابرهای تیره
sullen colors
رنگهای دلگیر
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sullen» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sullen