(شخص) بیتربیت، بیادب، بینزاکت،بیکِلاس، زمخت، بداخلاق، بدخُلق
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He acted very churlishly at the dinner table.
سر میز شام خیلی بیکِلاس بازی درآورد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «churlish» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/churlish