امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Churlish

ˈtʃɜrːlɪʃ ˈtʃɜːlɪʃ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
(شخص) بی‌تربیت، بی‌ادب، بی‌نزاکت،بی‌کِلاس، زمخت، بد‌اخلاق، بدخُلق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- He acted very churlishly at the dinner table.
- سر میز شام خیلی بی‌کِلاس بازی درآورد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد churlish

  1. adjective crude, boorish
    Synonyms:
    base blunt brusque cantankerous cloddish clodhopping crabbed crude crusty curt cussed discourteous dour grouchy gruff grumpy harsh ill-tempered impolite loutish lowbred mean miserly morose oafish ornery rude rustic snippy sullen surly touchy ugly uncivil uncivilized uncultured unmannerly unneighborly unpolished unsociable vulgar
    Antonyms:
    gentle nice pleasant polite

ارجاع به لغت churlish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «churlish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/churlish

لغات نزدیک churlish

پیشنهاد بهبود معانی