با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Grouchy

ˈɡraʊtʃi ˈɡraʊtʃi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    grouchier
  • صفت عالی:

    grouchiest

معنی

noun adjective
بدخلق
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد grouchy

  1. adjective complaining, irritable
    Synonyms: cantankerous, cross, crusty, discontented, grumbling, grumpy, ill-tempered, irascible, peevish, petulant, querulous, snappy, sulky, surly, testy
    Antonyms: complimentary, content, happy, pleased, praising, satisfied

ارجاع به لغت grouchy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «grouchy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/grouchy

لغات نزدیک grouchy

پیشنهاد بهبود معانی