امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Grouch

ɡraʊtʃ ɡraʊtʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    grouched
  • شکل سوم:

    grouched
  • سوم‌شخص مفرد:

    grouches
  • وجه وصفی حال:

    grouching
  • شکل جمع:

    grouches

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive
بدخلقی کردن، ترش‌رویی کردن، گله و شکایت کردن، اخم و تخم کردن، غر زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Every morning, my sister grouches.
- خواهرم هر روز صبح غر می‌زند.
- Don't grouch at me just because I asked you to clean up your mess.
- به خاطر اینکه به تو گفتم ریخت‌وپاشت را جمع کنی، به من غر نزن.
noun uncountable
بدخلقی، لجاجت، ترش‌رویی، غر
noun countable
(شخص) غرغرو، بداخلاق، لجباز، ترش‌رو، اخمو
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد grouch

  1. noun person who complains a lot
    Synonyms: bear, bellyacher, bug, crab, crank, crosspatch, curmudgeon, faultfinder, griper, grouser, growler, grumbler, grump, kicker, malcontent, moaner, sorehead, sourpuss, whiner
  2. verb complain a lot
    Synonyms: bellyache, carp, find fault, gripe, grouse, grumble, moan, murmur, mutter, scold, whine
    Antonyms: compliment, praise

ارجاع به لغت grouch

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «grouch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/grouch

لغات نزدیک grouch

پیشنهاد بهبود معانی