گذشتهی ساده:
grouchedشکل سوم:
grouchedسومشخص مفرد:
grouchesوجه وصفی حال:
grouchingشکل جمع:
grouchesبدخلقی کردن، ترشرویی کردن، گله و شکایت کردن، اخم و تخم کردن، غر زدن
Every morning, my sister grouches.
خواهرم هر روز صبح غر میزند.
Don't grouch at me just because I asked you to clean up your mess.
به خاطر اینکه به تو گفتم ریختوپاشت را جمع کنی، به من غر نزن.
(شخص) غرغرو، بداخلاق، لجباز، ترشرو، اخمو
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «grouch» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/grouch