با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Grouch

ɡraʊtʃ ɡraʊtʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    grouched
  • شکل سوم:

    grouched
  • سوم شخص مفرد:

    grouches
  • وجه وصفی حال:

    grouching
  • شکل جمع:

    grouches

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - intransitive
    بدخلقی کردن، ترش‌رویی کردن، گله و شکایت کردن، اخم و تخم کردن، غر زدن
    • - Every morning, my sister grouches.
    • - خواهرم هر روز صبح غر می‌زند.
    • - Don't grouch at me just because I asked you to clean up your mess.
    • - به خاطر اینکه به تو گفتم ریخت‌وپاشت را جمع کنی، به من غر نزن.
  • noun uncountable
    بدخلقی، لجاجت، ترش‌رویی، غر
  • noun countable
    (شخص) غرغرو، بداخلاق، لجباز، ترش‌رو، اخمو
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد grouch

  1. noun person who complains a lot
    Synonyms: bear, bellyacher, bug, crab, crank, crosspatch, curmudgeon, faultfinder, griper, grouser, growler, grumbler, grump, kicker, malcontent, moaner, sorehead, sourpuss, whiner
  2. verb complain a lot
    Synonyms: bellyache, carp, find fault, gripe, grouse, grumble, moan, murmur, mutter, scold, whine
    Antonyms: compliment, praise

ارجاع به لغت grouch

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «grouch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/grouch

لغات نزدیک grouch

پیشنهاد بهبود معانی