گذشتهی ساده:
moanedشکل سوم:
moanedسومشخص مفرد:
moansوجه وصفی حال:
moaningناله کردن، نالیدن، با ناله گفتن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
The dying dog moaned all night.
سگی که در حال جان دادن بود تمام شب ناله کرد.
Stop moaning; circumcision is easy!
این قدر ناله نکن؛ ختنه که کاری نداره!
غر زدن، نق زدن، غرغر کردن، نالیدن، نقنق کردن، آه و ناله کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She is always moaning that she's overworked.
او همیشه غر میزند که کارش زیاد است.
The students started to moan when they were given extra homework.
وقتی تکالیف اضافی به دانشآموزان داده شد، شروع به غرغر کردن کردند.
ناله (صدا)
the moan of a dying dog
نالهی سگ مردنی
I could hear his moan.
میتوانستم نالهی او را بشنوم.
غر، نق، غرغر، نقنق، آهوناله
His constant moan about the weather was starting to annoy everyone.
غر مداومش درمورد آبوهوا داشت همه را آزار میداد.
I can't stand her moan about her workload.
نمیتوانم غرغرش درمورد حجم کاریاش را تحمل کنم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «moan» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/moan