فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Moan

moʊn məʊn

گذشته‌ی ساده:

moaned

شکل سوم:

moaned

سوم‌شخص مفرد:

moans

وجه وصفی حال:

moaning

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive C2

ناله کردن، نالیدن، با ناله گفتن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

The dying dog moaned all night.

سگی که در حال جان دادن بود تمام شب ناله کرد.

Stop moaning; circumcision is easy!

این قدر ناله نکن؛ ختنه که کاری نداره!

verb - intransitive verb - transitive informal C2

غر زدن، نق زدن، غرغر کردن، نالیدن، نق‌نق کردن، آه و ناله کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

She is always moaning that she's overworked.

او همیشه غر می‌زند که کارش زیاد است.

The students started to moan when they were given extra homework.

وقتی تکالیف اضافی به دانش‌آموزان داده شد، شروع به غرغر کردن کردند.

noun countable

ناله (صدا)

the moan of a dying dog

ناله‌ی سگ مردنی

I could hear his moan.

می‌توانستم ناله‌ی او را بشنوم.

noun countable informal

غر، نق، غرغر، نق‌نق‌، آه‌وناله

His constant moan about the weather was starting to annoy everyone.

غر مداومش درمورد آب‌وهوا داشت همه را آزار می‌داد.

I can't stand her moan about her workload.

نمی‌توانم غرغرش درمورد حجم کاری‌اش را تحمل کنم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد moan

  1. noun groan, complaint
    Synonyms:
    complaint cry whine gripe grumble sigh lament wail plaint beef lamentation
  1. verb groan, complain
    Synonyms:
    complain gripe grumble whine grouse mourn lament sigh grieve deplore carp wail bemoan bewail keen

ارجاع به لغت moan

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «moan» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/moan

لغات نزدیک moan

پیشنهاد بهبود معانی