فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Moan

moʊn məʊn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    moaned
  • شکل سوم:

    moaned
  • سوم شخص مفرد:

    moans
  • وجه وصفی حال:

    moaning

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - intransitive adverb C2
    ناله، زاری، شکایت، زاری کردن
    • - the moan of a dying dog
    • - ناله‌ی سگ مردنی
    • - the moan of the wind
    • - ناله‌ی باد، زوزه‌ی باد
    • - The dying dog moaned all night.
    • - سگی که درحال نزع بود تمام شب ناله کرد.
    • - She is always moaning that she's overworked.
    • - او همیشه آه و ناله می کند که کارش زیاد است.
    • - o, nightingale, don't moan and cry...
    • - منما بلبل مویه و زاری...
    • - to moan one's fate
    • - از سرنوشت خود نالیدن
    • - Stop moaning; circumcision is easy!
    • - این قدر ناله نکن؛ ختنه که کاری نداره!
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد moan

  1. noun groan, complaint
    Synonyms: beef, cry, gripe, grouse, grumble, lament, lamentation, plaint, sigh, sob, wail, whine
  2. verb groan, complain
    Synonyms: bemoan, bewail, carp, deplore, grieve, gripe, grouse, grumble, keen, lament, mourn, sigh, sob, wail, whine

ارجاع به لغت moan

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «moan» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/moan

لغات نزدیک moan

پیشنهاد بهبود معانی