شکل جمع:
beefsهمچنین در حالت جمع میتوان از beeves بهجای beefs استفاده کرد.
گوشت گاو
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
Behzad's favorite dish is beef stew.
غذای مورد علاقهی بهزاد خورشت گوشت گاو است.
Beef is a rich source of protein and iron.
گوشت گاو منبع غنی پروتئین و آهن است.
My father bought 5 kilos of beef for the family gathering.
پدرم برای دورهمی خانوادگی ۵ کیلو گوشت گاو خرید.
نِق، غُر، شکایت، گلایه، گله، اعتراض، غرولُند، شِکوِه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I have a beef about the way the meeting was handled.
من نسبت به نحوهی برگزاری جلسه گلایه دارم.
She always has a beef about how things are run in the office.
او همیشه از نحوهی ادارهی امور در دفتر شکایت دارد.
انگلیسی بریتانیایی زور، قدرت، نیرو، زورمندی، توان
The project's success was due in large part to the beef behind the funding.
موفقیت پروژه بهطور عمده به قدرت پشتوانهی مالی آن وابسته بود.
Behdad's beef allowed him to lift the heavy weights with ease.
زورمندی بهداد به او اجازه داد که وزنههای سنگین را بهراحتی بلند کند.
نِق زدن، غُر زدن، شکایت کردن، گلایه کردن، گله کردن، اعتراض کردن، غرولُند کردن، شِکوِه کردن
He tends to beef over minor issues.
او معمولاً بر سر مسائل جزئی نق میزند.
She always beefs when her friends tease her.
وقتی دوستانش سربهسرش میگذارند، او همیشه اعتراض میکند.
زورِ بازو، عضله، نیروی عضلانی، قدرت بدنی
The athlete's beef helped him excel in his sport.
قدرت بدنی ورزشکار به او کمک کرد تا در ورزشش موفق شود.
To build beef, one must follow a strict workout routine.
برای ساخت نیروی عضلانی، باید برنامهی تمرینی سختی را دنبال کرد.
مشاجره، دعوا، جروبحث، مجادله، بگومگو
Their ongoing beef made collaboration difficult.
مجادلهی مداوم آنها همکاری را دشوار کرده بود.
They had a beef over the way the project was handled.
آنها بر سر نحوهی مدیریت پروژه مشاجره داشتند.
تقویت کردن، افزودن بر
شکایت کردن، غر و لند زدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «beef» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/beef