آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۴ اسفند ۱۴۰۳

    Beef

    biːf biːf

    شکل جمع:

    beefs

    توضیحات:

    همچنین در حالت جمع می‌توان از beeves به‌جای beefs استفاده کرد.

    معنی beef | جمله با beef

    noun uncountable B1

    گوشت گاو

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    Behzad's favorite dish is beef stew.

    غذای مورد علاقه‌ی بهزاد خورشت گوشت گاو است.

    Beef is a rich source of protein and iron.

    گوشت گاو منبع غنی پروتئین و آهن است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    My father bought 5 kilos of beef for the family gathering.

    پدرم برای دورهمی خانوادگی ۵ کیلو گوشت گاو خرید.

    noun countable informal

    نِق، غُر، شکایت، گلایه، گله، اعتراض، غرولُند، شِکوِه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    I have a beef about the way the meeting was handled.

    من نسبت به نحوه‌ی برگزاری جلسه گلایه دارم.

    She always has a beef about how things are run in the office.

    او همیشه از نحوه‌ی اداره‌ی امور در دفتر شکایت دارد.

    noun uncountable informal

    انگلیسی بریتانیایی زور، قدرت، نیرو، زورمندی، توان

    The project's success was due in large part to the beef behind the funding.

    موفقیت پروژه به‌طور عمده به قدرت پشتوانه‌ی مالی آن وابسته بود.

    Behdad's beef allowed him to lift the heavy weights with ease.

    زورمندی بهداد به او اجازه داد که وزنه‌های سنگین را به‌راحتی بلند کند.

    verb - intransitive informal

    نِق زدن، غُر زدن، شکایت کردن، گلایه کردن، گله کردن، اعتراض کردن، غرولُند کردن، شِکوِه کردن

    He tends to beef over minor issues.

    او معمولاً بر سر مسائل جزئی نق می‌زند.

    She always beefs when her friends tease her.

    وقتی دوستانش سربه‌سرش می‌گذارند، او همیشه اعتراض می‌کند.

    noun uncountable

    زورِ بازو، عضله، نیروی عضلانی، قدرت بدنی

    The athlete's beef helped him excel in his sport.

    قدرت بدنی ورزش‌کار به او کمک کرد تا در ورزشش موفق شود.

    To build beef, one must follow a strict workout routine.

    برای ساخت نیروی عضلانی، باید برنامه‌ی تمرینی سختی را دنبال کرد.

    noun slang

    مشاجره، دعوا، جروبحث، مجادله، بگومگو

    Their ongoing beef made collaboration difficult.

    مجادله‌ی مداوم آن‌ها همکاری را دشوار کرده بود.

    They had a beef over the way the project was handled.

    آن‌ها بر سر نحوه‌ی مدیریت پروژه مشاجره داشتند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد beef

    1. noun strong physical makeup
      Synonyms:
      strength power force might muscle vigor brawn physique robustness sinew flesh arm thew heftiness meat steam
    1. noun complaint
      Synonyms:
      objection grievance criticism grumble gripe dispute protestation squabble quarrel grouse bickering rhubarb
      Antonyms:
      praise compliment

    Phrasal verbs

    beef up

    تقویت کردن، افزودن بر

    Collocations

    beef about (something)

    شکایت کردن، غر و لند زدن

    سوال‌های رایج beef

    شکل جمع beef چی میشه؟

    شکل جمع beef در زبان انگلیسی beefs است.

    ارجاع به لغت beef

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «beef» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/beef

    لغات نزدیک beef

    • - beechnut
    • - beechwood
    • - beef
    • - beef about (something)
    • - beef cattle
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    interceptor into ironically isn't it looks like it takes two to tango item of news I've Jan jat jaw JK jupiter judicable juggler قانون‌گذاری قیمومت غنج ارجاع ارزش‌گذاری ارغنون نصیب نغمه نغمه‌سرا نغمه‌خوان مقننه کارگزاری مغفرت تغافل کامکار
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.