آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Flesh

    fleʃ fleʃ

    گذشته‌ی ساده:

    fleshed

    شکل سوم:

    fleshed

    سوم‌شخص مفرد:

    fleshes

    وجه وصفی حال:

    fleshing

    شکل جمع:

    fleshes

    معنی flesh | جمله با flesh

    noun uncountable C2

    گوشت (در بدن انسان یا جانور زنده)، ماهیچه، سطح بدن، پوست، تن روی، گوشت میوه (که بین هسته و پوست قرار دارد) مغز میوه، جسم

    a flesh-eating animal

    حیوان گوشت‌خوار

    The arrow had cut into the elephant's flesh.

    پیکان گوشت بدن فیل را پاره کرده بود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    To feel one's flesh crawl.

    (پوست) تنم مورمور می‌شود.

    a new tomato with firm flesh

    گوجه‌فرنگی جدیدی با گوشت سفت

    more than flesh can bear

    بیش از طاقت بدن انسان

    The spirit is willing but the flesh is weak.

    روح می‌خواهد؛ ولی جسم ناتوان است.

    the way of all flesh

    سرنوشت بشر

    You've been putting on flesh.

    خیلی گوشتالو شده‌ای! (گوشت بالا آورده‌ای!).

    Soon the children fleshed up.

    بچه‌ها به‌زودی چاق شدند.

    They fleshed out the plan with statistics.

    آن‌ها با افزودن آمار طرح را کامل کردند.

    noun

    شهوت، حیوانیت، بشر، نهاد بشری، غرایز جسمانی، شهوات

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    noun

    (انسان) تن، جسمانیت، بدن، موجودات، زیست کنندگان، بشریت، انسان‌ها

    noun

    (عامیانه) چاقی، گوشت زیادی

    noun

    گوشت حیوان ذبح شده (به‌جز مرغ و ماهی)، گوشت قصابی

    verb - transitive

    در بدن فرو کردن، (شمشیر و غیره را) در گوشت فرو کردن

    verb - transitive

    چاق کردن، گوشتالو کردن

    verb - intransitive

    (معمولاً با: out یا up) جسم بخشیدن به، دارای جزئیات کردن، واقعیت بخشیدن به

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد flesh

    1. noun body tissue, skin
      Synonyms:
      meat muscle fat weight brawn cells plasma protoplasm flesh and blood food sinews thews beef corpuscles fatness plasm
    1. noun humankind
      Synonyms:
      people humanity human race race Homo sapiens world living creatures human nature mortality stock physicality physical nature animality sensuality carnality

    Collocations

    flesh and blood

    بدن انسان

    Idioms

    one's (own) flesh and blood

    فرزندان، خویشاوندان

    in the flesh

    زنده، حاضر، موجود، در واقعیت

    press the flesh

    (عامیانه - در مبارزات انتخاباتی و غیره) در میان جمع ظاهر شدن و با همه دست دادن و خوش‌وبش کردن

    سوال‌های رایج flesh

    گذشته‌ی ساده flesh چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده flesh در زبان انگلیسی fleshed است.

    شکل سوم flesh چی میشه؟

    شکل سوم flesh در زبان انگلیسی fleshed است.

    شکل جمع flesh چی میشه؟

    شکل جمع flesh در زبان انگلیسی fleshes است.

    وجه وصفی حال flesh چی میشه؟

    وجه وصفی حال flesh در زبان انگلیسی fleshing است.

    سوم‌شخص مفرد flesh چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد flesh در زبان انگلیسی fleshes است.

    ارجاع به لغت flesh

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «flesh» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flesh

    لغات نزدیک flesh

    • - flense
    • - flerovium
    • - flesh
    • - flesh and blood
    • - flesh fly
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    whisperer whether or not vet vocal tract venerableness v used ural exhaust unite in that case oval no matter any way you slice it upcoming غلبه غلو کردن قلوه‌سنگ قیلوله فغان صلیب حوالی حواله گل گوشت چرخ‌کرده بیغوله قیل‌وقال قدر قرابت غربت
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.