گوشت، ماهیچه، (مجازاً) نیرو، نیروی عضلانی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Do not be proud of your brawn...
مشو غره به زور بازوی خویش ...
He has more brawn than brain.
عضلهی قوی بیشتر دارد تا عقل و درایت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «brawn» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/brawn