گذشتهی ساده:
brawledشکل سوم:
brawledسومشخص مفرد:
brawlsوجه وصفی حال:
brawlingشکل جمع:
brawlsداد و بیداد، سرو صدا کردن، نزاع وجدال کردن، جنجال، کتککاری
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Three of his front teeth were knocked out in a brawl.
در یک زد و خورد سه دندان جلوش کنده شد.
In that square the roughnecks brawled every night.
در آن میدان، هر شب لاتها کشمکش و جنجال میکردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «brawl» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/brawl