گذشتهی ساده:
scrappedشکل سوم:
scrappedسومشخص مفرد:
scrapsوجه وصفی حال:
scrappingشکل جمع:
scrapsتکه، پاره، قراضه، عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده، ته مانده، ماشینآلات اوراق، اشغال،جنگ، نزاع، اوراق کردن
قراضه، اوراق، دورانداختن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
iron scrap
آهنپاره
a scrap of paper
یک تکه کاغذ
rubber scrap
خرده لاستیک
scrap machinery
ماشینآلات دورانداختهشده
She fed the dog on scraps.
پسماندهی خوراکها را به سگ داد.
She read scraps of Ahmad's letter to us.
بخشهایی از نامهی احمد را برایمان خواند.
We had to scrap our plans on account of snow.
مجبور شدیم بهدلیل برف برنامههای خود را بههم بزنیم.
to scrap a battleship
کشتی جنگی را اوراق کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «scrap» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/scrap