آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Scrap

    skræp skræp

    گذشته‌ی ساده:

    scrapped

    شکل سوم:

    scrapped

    سوم‌شخص مفرد:

    scraps

    وجه وصفی حال:

    scrapping

    شکل جمع:

    scraps

    معنی scrap | جمله با scrap

    noun verb - transitive adverb C2

    تکه، پاره، قراضه، عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده، ته مانده، ماشین‌آلات اوراق، اشغال،جنگ، نزاع، اوراق کردن

    noun verb - transitive adverb

    قراضه، اوراق، دورانداختن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    iron scrap

    آهن‌پاره

    a scrap of paper

    یک تکه کاغذ

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    rubber scrap

    خرده لاستیک

    scrap machinery

    ماشین‌آلات دور‌انداخته‌شده

    She fed the dog on scraps.

    پس‌مانده‌ی خوراک‌ها را به سگ داد.

    She read scraps of Ahmad's letter to us.

    بخش‌هایی از نامه‌ی احمد را برایمان خواند.

    We had to scrap our plans on account of snow.

    مجبور شدیم به‌دلیل برف برنامه‌های خود را به‌هم بزنیم.

    to scrap a battleship

    کشتی جنگی را اوراق کردن

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد scrap

    1. noun tiny bit of something
      Synonyms:
      piece bit part fragment crumb morsel grain speck trace shred sliver chunk lump portion snatch snippet bite mouthful modicum iota jot particle atom mite glob gob hunk end remains waste leaving leftover discard junk odds and ends bits and pieces orts castoff cutting stump butt chip slice smithereen
      Antonyms:
      lot load
    1. noun argument, fight
      Synonyms:
      disagreement dispute quarrel fight row squabble battle fray tiff wrangle brawl fracas scuffle broil affray set-to
      Antonyms:
      agreement harmony peace
    1. verb abandon; throw away
      Synonyms:
      discard drop reject ditch abandon get rid of throw out dismiss jettison junk shed forsake chuck toss out write off break up do away with cast slough demolish dispense with retire put out to pasture consign to scrap heap
      Antonyms:
      keep save store hoard
    1. verb fight, argue
      Synonyms:
      argue quarrel squabble bicker row wrangle spat tiff have words fall out come to blows have shouting match battle caterwaul
      Antonyms:
      agree harmonize make peace

    سوال‌های رایج scrap

    گذشته‌ی ساده scrap چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده scrap در زبان انگلیسی scrapped است.

    شکل سوم scrap چی میشه؟

    شکل سوم scrap در زبان انگلیسی scrapped است.

    شکل جمع scrap چی میشه؟

    شکل جمع scrap در زبان انگلیسی scraps است.

    وجه وصفی حال scrap چی میشه؟

    وجه وصفی حال scrap در زبان انگلیسی scrapping است.

    سوم‌شخص مفرد scrap چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد scrap در زبان انگلیسی scraps است.

    ارجاع به لغت scrap

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «scrap» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/scrap

    لغات نزدیک scrap

    • - scramjet
    • - scrannel
    • - scrap
    • - scrap heap
    • - scrap iron
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.