گذشتهی ساده:
chuckedشکل سوم:
chuckedسومشخص مفرد:
chucksوجه وصفی حال:
chuckingشکل جمع:
chucksپرت کردن، پرتاب کردن
Chuck me the magazine.
مجله رو پرت کن.
Can you chuck me the keys so I can unlock the door?
آیا میتوانی کلیدها رو پرت کنی سمتم تا بتونم قفل در رو باز کنم؟
دور انداختن، دور ریختن، بیرون ریختن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He chucked the bottle through the window.
بطری را از پنجره دور انداخت.
I need to chuck these old shoes.
باید این کفشهای قدیمی رو دور بریزم.
انگلیسی بریتانیایی قدیمی ول کردن (پایان دادن به رابطهی عاشقانه با کسی)
She chucked her boyfriend.
دوستپسرش رو ول کرد.
He decided to chuck her after realizing they had nothing in common.
بعد از اینکه فهمید هیچ وجه اشتراکی با هم ندارن، تصمیم گرفت ولش کنه.
ول کردن، ترک کردن (کار)
He chucked his job.
او شغلش را ول کرد.
He knew it was time to chuck his job.
میدانست که زمان آن رسیده که کارش را ترک کند.
بیرون کردن، بیرون انداختن، اخراج کردن، به بیرون پرت کردن (شخص)
We were chucked out of the meeting.
ما را از جلسه بیرون کردند.
He failed the exam and was chucked out of the university.
او در امتحان رد شد و از دانشگاه اخراج گردید.
عزیزم، جانم (برای خطاب قرار دادن کسی)
Thanks for the help, chuck.
ممنون از کمکت، عزیزم.
I love your new haircut, chuck.
عاشق مدل موی جدیدت هستم، جانم.
مرغک، گیره (مته و غیره)
The three-jaw chuck is a versatile tool used in metalworking and woodworking industries.
گیرهی سهنظام ابزاری چندکاره است که در صنایع فلزکاری و نجاری از آن استفاده میشود.
The chuck securely held the drill bit in place.
مرغک مته را محکم در جای خود نگه داشت.
نوازش زیرچانه
She blushed when he gave her a chuck.
وقتی زیر چانهاش رو نوازش کرد، سرخ شد.
The child giggled as his father gave him a chuck.
بعد از نوازش زیر چانه توسط پدرش، بچه خندید.
غذا و آشپزی سردست (گوشت گاو)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی غذا و آشپزی
chuck roast
گوشت سردست پخته
The butcher recommended the chuck steak.
قصاب استیک سردست را توصیه کرد.
دور انداختن، رها کردن، ول کردن
(انگلیس - عامیانه) ول کن!، دست بردار!، بس است!
(انگلیس - عامیانه) اخراج شدن یا کردن، بیرون کردن
(انگلیس - عامیانه) کسی که اشخاص ناباب را از میخانه یا مهمانی و غیره بیرون میکند (در امریکا میگویند: bouncer)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «chuck» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/chuck