گذشتهی ساده:
discardedشکل سوم:
discardedسومشخص مفرد:
discardsوجه وصفی حال:
discardingشکل جمع:
discardsدور انداختن، ول کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
دورانداختن، دست کشیدن از، متروک ساختن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She discarded a jack and picked up an ace.
او سرباز را انداخت و آس را برداشت.
As soon as spring arrived, she discarded her winter clothes.
به مجرد فرار رسیدن بهار لباسهای زمستانی خود را کنار گذاشت.
a butterfly that has discarded its chrysalis
پروانهای که شفیرهی خود را دور انداخته است
We must discard these old superstitions.
باید این خرافات کهنه را دور بیافکنیم.
the discards of society
مطرودان اجتماع
Sword and spear have gone into the discard.
شمشیر و نیزه دیگر به فراموشی سپرده شدهاند (کاربرد ندارند).
دستخوش فراموشی، مطرود، دورانداخته، به درد نخور
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «discard» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/discard