گذشتهی ساده:
cashieredشکل سوم:
cashieredسومشخص مفرد:
cashiersوجه وصفی حال:
cashieringشکل جمع:
cashiersصندوقدار، تحویلدار
The cashier counted the money.
صندوقدار پول را شمرد.
The cashier greeted each customer with a smile.
صندوقدار با لبخند به مشتریان سلام میکرد.
بیرون کردن، برکنار کردن، از خدمت برکنار کردن، از کار منفصل کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
General Kazeby was cashiered on account of bribery.
ژنرال به دلیل رشوهخواری از خدمت برکنار شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cashier» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cashier