امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Paymaster

ˈpeɪˌmæstər ˈpeɪˌmɑːstə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
مأمور پرداخت، سررشته‌دار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد paymaster

  1. noun An office assistant
    Synonyms: bursar, purser, cashier, treasurer

ارجاع به لغت paymaster

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «paymaster» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/paymaster

لغات نزدیک paymaster

پیشنهاد بهبود معانی