شکل جمع:
paymentsپرداخت، وجه پرداختی، مبلغ پرداختی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
Her payment for the services rendered was generous and appreciated.
وجه پرداختی او برای خدمات ارائهشده، سخاوتمندانه و مورد تقدیر بود.
We received your payment.
مبلغ پرداختی شما را دریافت کردیم.
We require full payment before shipping the product.
ما قبلاز ارسال محصول به پرداخت کامل نیاز داریم.
the payment of that amount
پرداخت آن مبلغ
پاداش، جایزه، جزا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She felt that love was the ultimate payment for her sacrifices.
او احساس میکرد که عشق، بهترین پاداش برای فداکاریهایش است.
I didn't expect such a harsh payment for my kindness.
من انتظار چنین جزای خشنی برای مهربانیام را نداشتم.
پرداخت معوق، پسپرداخت، خرید قسطی، خرید بهشرط پرداخت در آینده
پرداخت سریع، پرداخت به موقع
پرداخت کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «payment» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/payment