با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Restitution

ˌrestəˈtuːʃn ˌrestɪˈtjuːʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    restitutions

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    اعاده، بازگردانی، جبران، تلافی، ارتجاع
    • - the restitution of the confiscated property of the people
    • - بازگردانی اموال مصادره‌شده‌ی مردم
    • - The restitution of her lost reputation will take years.
    • - اعاده‌ی آبروی از دست‌رفته‌ی او سال‌ها کار دارد.
    • - The court required her to pay full restitution for the damages done.
    • - دادگاه او را ملزم کرد خسارات وارده را کاملاً جبران کند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد restitution

  1. noun compensation, repayment
    Synonyms: amends, dues, indemnification, indemnity, payment, quittance, rebate, recompense, redress, refund, reimbursement, remuneration, reparation, reprisal, requital, restoration, return, satisfaction, squaring things
    Antonyms: dissatisfaction, fee, penalty, taking

ارجاع به لغت restitution

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «restitution» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/restitution

لغات نزدیک restitution

پیشنهاد بهبود معانی