شکل جمع:
restitutionsاعاده، بازگردانی، جبران، تلافی، ارتجاع
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the restitution of the confiscated property of the people
بازگردانی اموال مصادرهشدهی مردم
The restitution of her lost reputation will take years.
اعادهی آبروی از دسترفتهی او سالها کار دارد.
The court required her to pay full restitution for the damages done.
دادگاه او را ملزم کرد خسارات وارده را کاملاً جبران کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «restitution» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/restitution