آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Restive

ˈrestɪv ˈrestɪv

معنی restive | جمله با restive

adjective formal

بی‌قرار، بی‌صبر، بی‌تاب، ناآرام، ناشکیبا

As the lecture dragged on, the students grew restive.

با طولانی شدن سخنرانی، دانش‌آموزان بی‌تاب شدند.

The restive students were eager for the school year to end.

دانش‌آموزان بی‌قرار مشتاق بودند که سال تحصیلی به پایان برسد.

adjective formal

سرکش، متمرد، نافرمان، چموش، کله‌شق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The restive horse could not stand still in the paddock.

اسب چموش نمی‌توانست در مرتع آرام بگیرد.

The restive mule refused to move forward.

قاطر سرکش از حرکت به سمت جلو امتناع کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد restive

  1. adjective unable to keep still or silent, becoming increasingly difficult to control, often due to impatience or dissatisfaction

ارجاع به لغت restive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «restive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/restive

لغات نزدیک restive

پیشنهاد بهبود معانی