امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Restless

ˈrestləs ˈrestləs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more restless
  • صفت عالی:

    most restless

معنی و نمونه‌جمله

adjective
بی‌قرار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- restless sleep
- خواب آشفته
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد restless

  1. adjective not content; moving about
    Synonyms:
    active agitated antsy anxious bundle of nerves bustling changeable disturbed edgy fidgeting fidgety fitful footloose fretful hurried ill at ease inconstant intermittent irresolute itchy jumpy nervous nomadic on edge perturbed restive roving sleepless spasmodic strung out tossing and turning transient troubled turbulent uneasy unpeaceful unquiet unrestful unruly unsettled unstable unsteady wandering worried
    Antonyms:
    agitated jumpy nervous restive

لغات هم‌خانواده restless

  • verb - intransitive
    rest

ارجاع به لغت restless

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «restless» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/restless

لغات نزدیک restless

پیشنهاد بهبود معانی