سومشخص مفرد:
hurriesوجه وصفی حال:
hurryingشتابزده، عجولانه، با عجله، هولهولکی، بیتأمل، سریع، زود
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Their hurried wedding created all kinds of gossip.
ازدواج عجولانهی آنان موجب همهجور شایعهای شد.
He packed his suitcase hurriedly and left.
هولهولکی چمدان خود را بست و رفت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hurried» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hurried