آخرین به‌روزرسانی:

Hurried

ˈhɜːrid ˈhʌrid

سوم‌شخص مفرد:

hurries

وجه وصفی حال:

hurrying

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

شتاب‌زده، عجولانه، با عجله، هول‌هولکی، بی‌تأمل، سریع، زود

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Their hurried wedding created all kinds of gossip.

ازدواج عجولانه‌ی آنان موجب همه‌جور شایعه‌ای شد.

He packed his suitcase hurriedly and left.

هول‌هولکی چمدان خود را بست و رفت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hurried

  1. adjective quick, rushed
    Synonyms:
    fast speedy swift rapid hasty rushed brief sudden short abrupt headlong precipitate precipitous impetuous rushing hectic cursory superficial slapdash perfunctory precipitant breakneck subitaneous
    Antonyms:
    slow leisurely unhurried unrushed easily

لغات هم‌خانواده hurried

  • adjective
    hurried

سوال‌های رایج hurried

وجه وصفی حال hurried چی میشه؟

وجه وصفی حال hurried در زبان انگلیسی hurrying است.

سوم‌شخص مفرد hurried چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد hurried در زبان انگلیسی hurries است.

ارجاع به لغت hurried

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hurried» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hurried

لغات نزدیک hurried

پیشنهاد بهبود معانی