فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Hectic

ˈhektɪk ˈhektɪk

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1

پزشکی تب‌دار، تب‌آلود، (شخص) تب لازمی، مسلول

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

hectic fever

تب لازم، تب دق

adjective

(چهره) سرخ، گرگرفته، برافروخته، گل‌انداخته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
adjective

(عصر) پرآشوب و ناآرام، (سفر) پرحادثه، پرهیجان، (زندگی) پرمشغله، (ترافیک) شلوغ و سنگین

Hectic lifestyle

زندگی پرمشغله

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hectic

  1. adjective frantic, turbulent
    Synonyms:
    wild excited confused disordered furious restless heated chaotic boisterous tumultuous frenzied frenetic animated feverish burning flustering flurrying unsettled hassle rip-roaring madhouse jungle woolly zoolike nutsy fervid fevered hell broke loose riotous
    Antonyms:
    calm leisurely unhurried easeful

ارجاع به لغت hectic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hectic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hectic

لغات نزدیک hectic

پیشنهاد بهبود معانی