آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Hectic

ˈhektɪk ˈhektɪk

معنی hectic | جمله با hectic

adjective C1

پرتحرک، پرجنب‌وجوش، پراسترس، شلوغ، پرکار، پرمشغله، پُرتنش

Hectic lifestyle

زندگی پرمشغله

After such a hectic day, all I want is some quiet time.

بعداز چنین روز پرتنشی، تنها چیزی که می‌خواهم کمی آرامش است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Life in the capital is always hectic and noisy.

زندگی در پایتخت همیشه پرجنب‌وجوش و پرسر‌و‌صداست.

adjective

پزشکی تب‌دار، تب‌آلود، برافروخته (تب)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

Doctors treated several hectic patients in the infectious ward.

پزشکان، چندین بیمار تب‌دار را در بخش عفونی درمان کردند.

The patient was diagnosed with a hectic fever caused by tuberculosis.

بیمار، دچار تب برافروخته‌ی ناشی از سل تشخیص داده شد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

hectic fever

تب لازم، تب دق

adjective

سرخ، برافروخته، گل‌انداخته

Her hectic complexion made her look full of life.

رنگ‌وروی گل‌انداخته‌اش، او را سرزنده‌تر نشان می‌داد.

There was a hectic color on her cheeks after running up the stairs.

پس‌از بالا رفتن از پله‌ها، گونه‌هایش سرخ شده بود.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد hectic

  1. adjective frantic, turbulent

ارجاع به لغت hectic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hectic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hectic

لغات نزدیک hectic

پیشنهاد بهبود معانی