پرتحرک، پرجنبوجوش، پراسترس، شلوغ، پرکار، پرمشغله، پُرتنش
Hectic lifestyle
زندگی پرمشغله
After such a hectic day, all I want is some quiet time.
بعداز چنین روز پرتنشی، تنها چیزی که میخواهم کمی آرامش است.
Life in the capital is always hectic and noisy.
زندگی در پایتخت همیشه پرجنبوجوش و پرسروصداست.
پزشکی تبدار، تبآلود، برافروخته (تب)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Doctors treated several hectic patients in the infectious ward.
پزشکان، چندین بیمار تبدار را در بخش عفونی درمان کردند.
The patient was diagnosed with a hectic fever caused by tuberculosis.
بیمار، دچار تب برافروختهی ناشی از سل تشخیص داده شد.
hectic fever
تب لازم، تب دق
سرخ، برافروخته، گلانداخته
Her hectic complexion made her look full of life.
رنگوروی گلانداختهاش، او را سرزندهتر نشان میداد.
There was a hectic color on her cheeks after running up the stairs.
پساز بالا رفتن از پلهها، گونههایش سرخ شده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hectic» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hectic