آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۴ مهر ۱۴۰۴

    Hurry

    ˈhɜːri ˈhʌri

    گذشته‌ی ساده:

    hurried

    شکل سوم:

    hurried

    سوم‌شخص مفرد:

    hurries

    وجه وصفی حال:

    hurrying

    معنی hurry | جمله با hurry

    verb - intransitive verb - transitive A2

    شتاب کردن، عجله کردن، باشتاب انجام دادن، به‌سرعت کاری را انجام دادن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    You hurried me so much that I burned the food!

    آن‌قدر مرا هول کردی که خوراک را سوزاندم!

    She took the baby and hurried to the doctor.

    او بچه را برداشت و شتابان نزد دکتر رفت.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Don't hurry, we have plenty of time.

    شتاب نکن خیلی وقت داریم.

    ... then he hurried to fight the forces that were advancing from the North.

    ... سپس برای نبرد با قوایی که از سوی شمال پیش می‌آمدند، شتافت.

    Poetry writing needs time; it should never be hurried.

    شعرنویسی وقت می‌خواهد و هرگز نباید در (نوشتن) آن عجله به خرج داد.

    Hurry up!

    شتاب کن!

    noun singular B1

    عجله، شتاب

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    Why the hurry? We still have plenty of time.

    چرا این همه عجله؟ هنوز کلی وقت داریم.

    She finished her meal in a hurry and rushed out.

    او غذایش را با عجله تمام کرد و بیرون دوید.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    there is no hurry.

    عجله‌ای نیست.

    to be in a hurry

    عجله داشتن

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد hurry

    1. noun speed in action, motion
      Synonyms:
      speed haste quickness dispatch rush urgency swiftness drive expedition bustle push celerity promptitude scurry flurry dash speediness commotion expeditiousness precipitance precipitation precipitateness rustle
      Antonyms:
      slowness delay wait rest stall procrastination
    1. verb act, move speedily
      Synonyms:
      speed rush hurry up hasten dash run fly zip race move speedily accelerate speed up quicken push drive expedite urge spur goad bustle scurry whirl hustle rocket roll nip whiz fleet make haste make time shake a leg step on it step on gas get a move on be quick make tracks bestir lose no time dig in barrel smoke rip bullet go like lightning turn on steam breeze flit sally whish whisk jog burst make short work of scoot beeline
      Antonyms:
      delay slow wait rest dawdle stall dally procrastinate

    Phrasal verbs

    hurry (somebody) up

    برشتاب (کسی) افزودن، تند کردن (کار کسی را)، شتابان کردن

    Collocations

    in a hurry

    باعجله، باشتاب، به‌سرعت

    in no hurry (not in a hurry)

    1- تأمل، درنگ، باتأنی، آهستگی 2- بی‌میل، بی‌اشتیاق

    لغات هم‌خانواده hurry

    • noun
      hurry
    • adjective
      hurried
    • verb - transitive
      hurry
    • adverb
      hurriedly

    سوال‌های رایج hurry

    گذشته‌ی ساده hurry چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده hurry در زبان انگلیسی hurried است.

    شکل سوم hurry چی میشه؟

    شکل سوم hurry در زبان انگلیسی hurried است.

    وجه وصفی حال hurry چی میشه؟

    وجه وصفی حال hurry در زبان انگلیسی hurrying است.

    سوم‌شخص مفرد hurry چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد hurry در زبان انگلیسی hurries است.

    ارجاع به لغت hurry

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «hurry» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hurry

    لغات نزدیک hurry

    • - hurriedness
    • - hurrier
    • - hurry
    • - hurry (somebody) up
    • - hurry scurry
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.