گذشتهی ساده:
dug inشکل سوم:
dug inسومشخص مفرد:
digs inوجه وصفی حال:
digging in(سنگر یا جانپناه و غیره) کندن، حفاری کردن
The troops were trained to dig in quickly upon receiving the signal.
به نیروها آموزش داده شد که با دریافت سیگنال، بهسرعت در داخل خاک حفاری کنند.
As night fell, the battalion had to dig in to secure their position.
با فرا رسیدن شب، گردان برای حفظ موقعیت خود مجبور به کندن سنگر شد.
خوردن، (مجازاً) زدن توی رگ
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Don't be shy, feel free to dig in.
خجالتی نباشید، با خیال راحت بخورید.
The food looks delicious, let's dig in!
غذا خوشمزه به نظر میرسد، بیا بزن توی رگ!
انگلیسی آمریکایی شروع به کار کردن
I'm going to dig in and start writing my novel today.
من قصد دارم از امروز به شروع به کار کنم و رمانم را بنویسم.
The team is ready to dig in and tackle the new project.
این تیم آماده است تا شروع به کار پروژهی جدید کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dig in» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dig-in