فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Postpone

poʊsˈpoʊn pəʊsˈpəʊn

گذشته‌ی ساده:

postponed

شکل سوم:

postponed

سوم‌شخص مفرد:

postpones

وجه وصفی حال:

postponing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B1

عقب انداختن، به تعویق انداختن، موکول کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

The party was postponed to next Wednesday.

مهمانی به چهارشنبه‌ی دیگر موکول شد.

I postponed calling her because I wasn’t ready to talk.

تماس گرفتن با او را عقب انداختم چون آماده‌ی صحبت نبودم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The concert has been postponed indefinitely.

کنسرت تا اطلاع ثانوی به تعویق افتاده است.

to postpone making a decision

تصمیم‌گیری را به بعد موکول کردن

verb - transitive

پست‌تر دانستن، در درجه دوم گذاشتن، کم‌تر اهمیت دادن، در آخر قرار دادن، بعدتر قرار دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

German verbs are usually postponed.

افعال آلمانی معمولاً در آخر جمله قرار می‌گیرند.

The company postponed customer satisfaction in favor of rapid growth.

شرکت رضایت مشتری را پایین‌تر از رشد سریع در اولویت قرار داد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد postpone

  1. verb put off till later time
    Synonyms:
    delay defer hold off put off suspend hold up adjourn put back shelve table lay over hold over hang fire pigeonhole put on hold give a rain check put on back burner cool it prorogue
    Antonyms:
    continue do expedite forward carry out maintain persevere

ارجاع به لغت postpone

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «postpone» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/postpone

لغات نزدیک postpone

پیشنهاد بهبود معانی