Postponement

postˈpoʊnmənt pəˈspəʊnmənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    postponements

معنی

noun
تأخیر‌اندازی، تعویق، موکول به بعد کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد postponement

  1. noun The act of putting off or the condition of being put off
    Synonyms: adjournment, deferment, deferral, delay, stay, suspension, waiver
  2. noun Act of putting off to a future time
    Synonyms: delay, respite, deferring, suspension, deferment, procrastination, adjournment, hold, time lag, stay, deferral, wait

ارجاع به لغت postponement

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «postponement» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/postponement

لغات نزدیک postponement

پیشنهاد بهبود معانی