مهلت، فرجه، امان، استراحت، تمدید مدت، رخصت، فرجه دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He was granted a respite.
اعدام او را عقب انداختند.
a short respite
یک تنفس (استراحت) کوتاه
work without respite
کار بدون وقفه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «respite» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/respite