تنفس (به معنی زنگ تنفس یا فاصله میان دو پرده نمایش) بادخور، غیردائم، نوبهای، تنفسدار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a fifteen-minute intermission between the second and the third acts of the play
یک میانپرده پانزده دقیقهای بین پردهی دوم و سوم نمایش
During the intermission, we went to the lobby.
در طی میان پرده به سرسرا(ی تالار) رفتیم.
He worked all day without intermission.
او همهی روز بدون وقفه کار کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «intermission» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/intermission