شکل جمع:
interludesوقفه، فاصله، درنگ، خلال، فرجه، تنفس، ایست
They took a brief interlude to relax before continuing the meeting.
قبلاز ادامهی جلسه، وقفهی کوتاهی را برای استراحت در نظر گرفتند.
The class had an interlude that allowed the students to relax.
کلاس دارای زمانی برای تنفس بود و به دانشآموزان اجازه میداد که استراحت کنند.
موسیقی میانقطعه، بِینایند (قطعهای سازی یا آوازی که بین بخشهای اصلی قطعههای موسیقایی و گاه غیرموسیقایی اجرا میشود)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She enjoyed the interlude, which featured a beautiful piano solo.
او از میانقطعه، که تکنوازی زیبایی از پیانو بود، لذت برد.
The concert featured an engaging interlude that captivated the audience.
کنسرت شامل بینایند سرگرمکنندهای بود که مخاطبان را مجذوب خود کرد.
سینما و تئاتر میانپرده، اینترلود (نمایش کوتاه یا وقفهی سرگرمکنندهای که بین دو بخش اصلی نمایش اجرا میشود)
Interludes can help make a play more exciting.
میانپردهها میتوانند به هیجانانگیزتر کردن نمایش کمک کنند.
During the interlude, the actors changed their costumes for the next scene.
درحین میانپرده، بازیگران لباسهایشان را برای صحنهی بعدی عوض کردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «interlude» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/interlude