آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Meantime

ˈmiːntaɪm ˈmiːntaɪm

معنی meantime | جمله با meantime

noun adverb B2

ضمنا، در این ضمن، درضمن، در اثنا ، در خلال

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The train is going to be late; in the meantime, let us take a nap.

قطار تأخیر دارد، بیایید در این مدت قدری چرت بزنیم.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد meantime

  1. noun, adverb in the intervening time
    Synonyms:
    meanwhile in the meantime in the meanwhile for now for the moment interim interval recess interregnum interruption while simultaneously at the same time concurrently for the duration in the interval for then

ارجاع به لغت meantime

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «meantime» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/meantime

لغات نزدیک meantime

پیشنهاد بهبود معانی