آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Interim

ˈɪntərɪm ˈɪntərɪm

معنی interim | جمله با interim

noun adjective adverb C2

موقتی، موقت، فی‌مابین، فاصله، خلال مدت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

the interim between arrival and departure

زمان میان وارد شدن و عزیمت

interim government

دولت موقت

نمونه‌جمله‌های بیشتر

interim lease

اجاره‌ی موقت

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد interim

  1. adjective temporary
    Antonyms:

ارجاع به لغت interim

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «interim» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/interim

لغات نزدیک interim

پیشنهاد بهبود معانی