گذشتهی ساده:
pausedشکل سوم:
pausedسومشخص مفرد:
pausesوجه وصفی حال:
pausingشکل جمع:
pausesمکث، توقف، وقفه، درنگ
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
After a long pause she said, "no!"
پس از یک مکث طولانی گفت: «نه!»
He talked for two hours without a pause.
او بدون وقفه دو ساعت حرف زد.
without a moment's pause
بدون لحظهای درنگ
مکث کردن، متوقف کردن، درنگ کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
he wanted to give a rude answer, but he paused ...
او میخواست پاسخ دندانشکنی بدهد؛ ولی درنگ کرد ...
She didn't pause for breath until she reached the top floor.
او برای نفس گرفتن مکث نکرد تا رسید به طبقهی آخر.
He paused on the threshold to survey the hall.
او در درگاه توقف کرد تا تالار را برانداز کند.
دچار تردید کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pause» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pause