آرامش، سکون، سکوت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They gazed into the stillness of the water.
آنها به آرامش آب خیره شدند.
Something about her stillness, her absolute focus, calmed me.
چیزی در آرامش او و تمرکز بالایش مرا آرام میکرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «stillness» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stillness