Stillness

ˈstɪlnəs ˈstɪlnəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
آرامش، سکون، سکوت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- They gazed into the stillness of the water.
- آن‌ها به آرامش آب خیره شدند.
- Something about her stillness, her absolute focus, calmed me.
- چیزی در آرامش او و تمرکز بالایش مرا آرام می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stillness

  1. noun silence
    Synonyms: calm, calmness, hush, inaction, inactivity, lull, noiselessness, peace, placidity, quiet, quietness, quietude, serenity, still, tranquility

ارجاع به لغت stillness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stillness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stillness

لغات نزدیک stillness

پیشنهاد بهبود معانی