امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Inaction

ɪnˈækʃn ɪnˈækʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    inactions

معنی

noun
ناکنش، بی‌کاری، بی‌حرکتی، بیهودگی، بی‌اثری، بدون فعالیت، سستی، بی‌حالی، تنبلی، رکود، سکون

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inaction

  1. noun A lack of action or activity
    Synonyms:
    inactivity idleness inertness stagnation acedia deferral deliquescence depression doldrums dormancy ennui fecklessness indolence inertia inoperativeness lassitude lethargy otiosity passivity quiescence quietude slothfulness stasis suspension torpidity torpor inactiveness
    Antonyms:
    action
  1. adjective
    Synonyms:
    anergic comatose deliquescent dormant faineant feckless inactive inanimate indolent inoperative latent lethargic otiose quiescent sedentary slothful supine torpid withdrawn

ارجاع به لغت inaction

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inaction» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inaction

لغات نزدیک inaction

پیشنهاد بهبود معانی