صفت تفضیلی:
more fecklessصفت عالی:
most fecklessسستعنصر، ضعیف، بیاراده
Despite his talent, his feckless nature kept him from taking risks.
علیرغم استعدادش، ذات سستعنصرش او را از ریسک کردن باز داشت.
His feckless attitude prevented him from pursuing his dreams.
نگرش ضعیف او را از پیگیری رویاهایش باز داشت.
بدون سود، غیر مؤثر، بیثمر، ناکارآمد، بیهوده، بیحاصل، بینتیجه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The feckless decisions of the management left the company in disarray.
تصمیمات ناکارآمد مدیریت، شرکت را به هم ریخت.
The feckless plan ultimately failed to achieve any positive outcomes.
این طرح بیثمر در نهایت نتوانست به هیچ نتیجهی مثبتی دست یابد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «feckless» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/feckless