امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Useless

ˈjuːsləs ˈjuːsləs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more useless
  • صفت عالی:

    most useless

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
بی‌فایده، بی‌مصرف، باطله، بی‌استفاده، بیهوده، غیرقابل‌استفاده، ناکارآمد، به‌دردنخور، عاری از استفاده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The broken pencil was useless for writing.
- مداد شکسته برای نوشتن غیرقابل‌استفاده بود.
- The expired medicine is useless for treating the illness.
- داروی تاریخ‌گذشته برای درمان بیماری ناکارآمد است.
adjective
بی‌عرضه، ناتوان، عاجز، نابلد، ناشی، بی‌مهارت
- The lazy employee's lack of motivation made him useless in contributing to the team's success.
- فقدان انگیزه‌ی کارمند تنبل او را از نقش داشتن در موفقیت تیم عاجز کرده بود.
- She was a useless employee who never completed her assignments on time.
- او کارمند بی‌عرضه‌ای بود که هیچ‌وقت وظایفش را به موقع انجام نمی‌داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد useless

  1. adjective not working; not valuable
    Synonyms: abortive, bootless, counterproductive, disadvantageous, dysfunctional, expendable, feckless, fruitless, futile, good-for-nothing, hopeless, idle, impracticable, impractical, incompetent, ineffective, ineffectual, inept, inoperative, inutile, meaningless, no good, nonfunctional, of no use, pointless, profitless, purposeless, scrap, stupid, unavailable, unavailing, unfunctional, unproductive, unprofitable, unpurposed, unusuable, unworkable, vain, valueless, waste, weak, worthless
    Antonyms: helpful, usable, useful, valuable, working, worthwhile

ارجاع به لغت useless

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «useless» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/useless

لغات نزدیک useless

پیشنهاد بهبود معانی