امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Useless

ˈjuːsləs ˈjuːsləs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more useless
  • صفت عالی:

    most useless

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
بی‌فایده، بی‌مصرف، باطله، بی‌استفاده، بیهوده، غیرقابل‌استفاده، ناکارآمد، به‌دردنخور، عاری از استفاده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The broken pencil was useless for writing.
- مداد شکسته برای نوشتن غیرقابل‌استفاده بود.
- The expired medicine is useless for treating the illness.
- داروی تاریخ‌گذشته برای درمان بیماری ناکارآمد است.
adjective
بی‌عرضه، ناتوان، عاجز، نابلد، ناشی، بی‌مهارت
- The lazy employee's lack of motivation made him useless in contributing to the team's success.
- فقدان انگیزه‌ی کارمند تنبل او را از نقش داشتن در موفقیت تیم عاجز کرده بود.
- She was a useless employee who never completed her assignments on time.
- او کارمند بی‌عرضه‌ای بود که هیچ‌وقت وظایفش را به موقع انجام نمی‌داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد useless

  1. adjective not working; not valuable
    Synonyms:
    abortive bootless counterproductive disadvantageous dysfunctional expendable feckless fruitless futile good-for-nothing hopeless idle impracticable impractical incompetent ineffective ineffectual inept inoperative inutile meaningless no good nonfunctional of no use pointless profitless purposeless scrap stupid unavailable unavailing unfunctional unproductive unprofitable unpurposed unusuable unworkable vain valueless waste weak worthless
    Antonyms:
    helpful usable useful valuable working worthwhile

ارجاع به لغت useless

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «useless» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/useless

لغات نزدیک useless

پیشنهاد بهبود معانی