صفت تفضیلی:
more uselessصفت عالی:
most uselessبیفایده، بیمصرف، باطله، بیاستفاده، بیهوده، غیرقابلاستفاده، ناکارآمد، بهدردنخور، عاری از استفاده
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
The broken pencil was useless for writing.
مداد شکسته برای نوشتن غیرقابلاستفاده بود.
The expired medicine is useless for treating the illness.
داروی تاریخگذشته برای درمان بیماری ناکارآمد است.
بیعرضه، ناتوان، عاجز، نابلد، ناشی، بیمهارت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The lazy employee's lack of motivation made him useless in contributing to the team's success.
فقدان انگیزهی کارمند تنبل او را از نقش داشتن در موفقیت تیم عاجز کرده بود.
She was a useless employee who never completed her assignments on time.
او کارمند بیعرضهای بود که هیچوقت وظایفش را به موقع انجام نمیداد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «useless» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/useless