Unavailable

ˌʌnəˈveɪləbəl ʌnəˈveɪləb(ə)l
آخرین به‌روزرسانی:
  • Adjective
    خارج از دسترس، غیرقابل‌دسترسی، در دسترس نبودن
    • - The Prime Minister was unavailable for comment.
    • - امکان دسترسی به نخست‌وزیر نبود تا نظرش را جویا شویم.
    • - I tried calling him, but he was unavailable all day.
    • - تلاش کردم با او تماس بگیرم اما او کل روز در دسترس نبود.
  • Adjective
    نایاب، ناموجود، موجود نبودن
    • - The product I wanted to buy was unavailable at the store.
    • - مجصولی که می‌خواستم بخرم در فروشگاه ناموجود بود.
    • - They said the book I wanted is currently unavailable.
    • - آن‌ها گفتند کتابی که می‌خواهم موجود نیست.
پیشنهاد و بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

لغات نزدیک unavailable

پیشنهاد و بهبود معانی