-
Adjective
خارج از دسترس، غیرقابلدسترسی، در دسترس نبودن
-
- The Prime Minister was unavailable for comment.
- - امکان دسترسی به نخستوزیر نبود تا نظرش را جویا شویم.
-
- I tried calling him, but he was unavailable all day.
- - تلاش کردم با او تماس بگیرم اما او کل روز در دسترس نبود.
-
Adjective
نایاب، ناموجود، موجود نبودن
-
- The product I wanted to buy was unavailable at the store.
- - مجصولی که میخواستم بخرم در فروشگاه ناموجود بود.
-
- They said the book I wanted is currently unavailable.
- - آنها گفتند کتابی که میخواهم موجود نیست.