امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Available

əˈveɪləbl əˈveɪləbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more available
  • صفت عالی:

    most available

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective A2
در دسترس، موجود، قابل‌ استفاده، فراهم، دسترس‌پذیر، کاربردپذیر، در اختیار، حاضر، آماده، مهیا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The president was not available for comments.
- رئیس‌جمهور برای دادن توضیحات در دسترس نبود.
- the amount of money available for spending
- مبلغ پول در دسترس برای خرج
- The tickets are available.
- بلیط‌ها فراهم شده‌اند.
- to make available
- در دسترس قرار دادن، مهیا کردن، برای استفاده آماده کردن
- I will be available for you tomorrow.
- فردا در اختیارتان خواهم بود.
adjective
قابل حصول، رسیدنی
adjective
سودمند، مفید، بدرد خور، حاجت برآور
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد available

  1. adjective ready for use
    Synonyms:
    accessible achievable applicable at hand at one’s disposal attainable come-at-able convenient derivable from feasible free getatable handy obtainable on deck on hand on tap open to possible prepared procurable purchasable reachable ready willing and able realizable securable serviceable up for grabs usable vacant
    Antonyms:
    unavailable unhandy unobtainable

لغات هم‌خانواده available

  • adjective
    available

ارجاع به لغت available

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «available» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/available

لغات نزدیک available

پیشنهاد بهبود معانی