گذشتهی ساده:
skimmedشکل سوم:
skimmedسومشخص مفرد:
skimsوجه وصفی حال:
skimmingشکل جمع:
skims(در ارتفاع کم) پرواز کردن، حرکت کردن، عبور کردن
aircraft skimming the roof-tops
هواپیماهایی که نزدیک به بامها حرکت میکردند
The birds skimmed across the tops of the sea.
پرندگان از بالای دریا عبور کردند.
انگلیسی بریتانیایی (سنگ) بر سطح آب انداختن، لغزاندن
در انگلیسی آمریکایی از skip استفاده میشود.
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We used to skim stones across the pond when we were kids.
وقتی بچه بودیم، روی برکه سنگ میانداختیم.
She tried to skim a stone, but it sank immediately.
او سعی کرد سنگی را روی آب بلغزاند، اما فوراً فرو رفت.
to skim a flat stone on the surface of a pond
سنگ مسطحی را بر روی استخر انداختن
سریع خواندن، سرسری خواندن، مرور کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژه
He skimmed through the book in half an hour.
او نیمساعته کتاب را سرسری خواند.
He skimmed over the list looking for his own name.
او فهرست را مرور کرد و بهدنبال نام خود گشت.
غذا و آشپزی برداشتن (چربی، خامه و... از روی غذا)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی غذا و آشپزی
You should skim the impurities off the oil before using it.
قبلاز استفاده، باید ناخالصیهای روی روغن را بگیری.
The cook skimmed off the fat from the stew to make it lighter.
آشپز برای سبکتر شدن خورش، چربی روی آن را گرفت.
to skim the oil off the soup
روغن روی آبگوشت را گرفتن
to skim the froth from the top of a pot
کف روی دیگ را گرفتن
to skim milk
چربی شیر را گرفتن
جعل کردن، کلاهبرداری کردن، سوءاستفاده کردن (از کارت اعتباری دیگران)
The fraudster managed to skim my credit card at the gas station.
کلاهبردار موفق شد از کارت اعتباری من در پمپبنزین سوءاستفاده کند.
She was arrested for attempting to skim the credit card information of unsuspecting customers.
او بهدلیل تلاش برای کلاهبرداری اطلاعات کارت اعتباری مشتریان ناآگاه دستگیر شد.
لایهی نازک (از چیزی)، رویه
A skim of oil floated on the surface of the soup.
لایهی نازکی از روغن روی سطح سوپ شناور بود.
The walls had a skim of fresh plaster.
دیوارها، رویهای نازک از گچ تازه داشتند.
the skim of cold milk
رویهی شیر سرد
ice skim on the lake
لایهی نازک یخ روی دریاچه
مرور، بررسی سریع
I need to do a skim of this book before the exam tomorrow.
باید قبلاز امتحان فردا، این کتاب را مرور کنم.
The editor's first skim of the document identified several spelling errors.
اولین بررسی سریع ویراستار از مدرک، چندین اشتباه املایی را پیدا کرد.
وجه وصفی حال skim در زبان انگلیسی skimming است.
سومشخص مفرد skim در زبان انگلیسی skims است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «skim» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/skim