آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Skim

skɪm skɪm

گذشته‌ی ساده:

skimmed

شکل سوم:

skimmed

سوم‌شخص مفرد:

skims

وجه وصفی حال:

skimming

شکل جمع:

skims

معنی skim | جمله با skim

verb - intransitive verb - transitive

(در ارتفاع کم) پرواز کردن، حرکت کردن، عبور کردن

aircraft skimming the roof-tops

هواپیماهایی که نزدیک به بام‌ها حرکت می‌کردند

The birds skimmed across the tops of the sea.

پرندگان از بالای دریا عبور کردند.

verb - transitive

انگلیسی بریتانیایی (سنگ) بر سطح آب انداختن، لغزاندن

در انگلیسی آمریکایی از skip استفاده می‌شود.

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

We used to skim stones across the pond when we were kids.

وقتی بچه بودیم، روی برکه سنگ می‌انداختیم.

She tried to skim a stone, but it sank immediately.

او سعی کرد سنگی را روی آب بلغزاند، اما فوراً فرو رفت.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

to skim a flat stone on the surface of a pond

سنگ مسطحی را بر روی استخر انداختن

verb - intransitive verb - transitive

سریع خواندن، سرسری خواندن، مرور کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه

مشاهده

He skimmed through the book in half an hour.

او نیم‌ساعته کتاب را سرسری خواند.

He skimmed over the list looking for his own name.

او فهرست را مرور کرد و به‌دنبال نام خود گشت.

verb - transitive

غذا و آشپزی برداشتن (چربی، خامه و... از روی غذا)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

مشاهده

You should skim the impurities off the oil before using it.

قبل‌از استفاده، باید ناخالصی‌های روی روغن را بگیری.

The cook skimmed off the fat from the stew to make it lighter.

آشپز برای سبک‌تر شدن خورش، چربی روی آن را گرفت.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

to skim the oil off the soup

روغن روی آبگوشت را گرفتن

to skim the froth from the top of a pot

کف روی دیگ را گرفتن

to skim milk

چربی شیر را گرفتن

verb - transitive

جعل کردن، کلاهبرداری کردن، سوءاستفاده کردن (از کارت اعتباری دیگران)

The fraudster managed to skim my credit card at the gas station.

کلاهبردار موفق شد از کارت اعتباری من در پمپ‌بنزین سوءاستفاده کند.

She was arrested for attempting to skim the credit card information of unsuspecting customers.

او به‌دلیل تلاش برای کلاهبرداری اطلاعات کارت اعتباری مشتریان ناآگاه دستگیر شد.

noun countable uncountable

لایه‌ی نازک (از چیزی)، رویه

A skim of oil floated on the surface of the soup.

لایه‌ی نازکی از روغن روی سطح سوپ شناور بود.

The walls had a skim of fresh plaster.

دیوارها، رویه‌ای نازک از گچ تازه داشتند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the skim of cold milk

رویه‌ی شیر سرد

ice skim on the lake

لایه‌ی نازک یخ روی دریاچه‌

noun countable uncountable

مرور، بررسی سریع

I need to do a skim of this book before the exam tomorrow.

باید قبل‌از امتحان فردا، این کتاب را مرور کنم.

The editor's first skim of the document identified several spelling errors.

اولین بررسی سریع ویراستار از مدرک، چندین اشتباه املایی را پیدا کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد skim

  1. verb remove the top part
    Synonyms:
    Antonyms:
  1. verb glide over quickly, lightly
    Antonyms:
  1. verb look through cursorily
    Synonyms:
    scan read examine browse glance flip through thumb through leaf through skip dip glance over brush over run eye over riffle riff turn the pages give the once-over go once over lightly get the cream hit the high spots read swiftly
    Antonyms:

سوال‌های رایج skim

وجه وصفی حال skim چی میشه؟

وجه وصفی حال skim در زبان انگلیسی skimming است.

سوم‌شخص مفرد skim چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد skim در زبان انگلیسی skims است.

ارجاع به لغت skim

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «skim» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/skim

لغات نزدیک skim

پیشنهاد بهبود معانی