Soar

sɔːr sɔː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    soared
  • شکل سوم:

    soared
  • سوم‌شخص مفرد:

    soars
  • وجه وصفی حال:

    soaring

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive C2
بلند‌پروازی کردن، بلند‌پرواز کردن، بالا رفتن، بالغ شدن بر، صعود کردن، بالاروی، اوج گرفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- A kite soared into the air.
- بادبادک در هوا اوج گرفت.
- Birds soared lower and settled on rooftops.
- پرندگان به پایین می‌چرخیدند و بر بام‌ها می‌نشستند.
- Recently his reputation has soared.
- اخیراً شهرت او بالا گرفته است.
- soaring prices
- قیمت‌های رو به افزایش شدید
- Temperatures will soar.
- حرارت خیلی زیاد خواهد شد.
- Mount Damavand soars above Tehran.
- کوه دماوند بر فراز تهران سربه فلک کشیده است.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد soar

  1. verb climb, fly
    Synonyms: arise, ascend, aspire, escalate, glide, lift, mount, rise, rocket, sail, shoot, shoot up, skyrocket, top, tower, up, uprear, wing
    Antonyms: land

ارجاع به لغت soar

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «soar» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/soar

لغات نزدیک soar

پیشنهاد بهبود معانی