آخرین به‌روزرسانی:

Arise

əˈraɪz əˈraɪz

گذشته‌ی ساده:

arose

شکل سوم:

arisen

سوم‌شخص مفرد:

arises

وجه وصفی حال:

arising

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive C1

رخ دادن، ناشی شدن، به‌وجود آمدن

How did life arise on earth?

چگونه زندگی در جهان به وجود آمد؟

A new problem has arisen.

مسئله‌ی تازه‌ای به وجود آمده است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Dissatisfaction with your work arises from the fact that you are always late.

ناخشنودی از کار تو از آنجاست که همیشه دیر می‌آیی.

verb - intransitive

برخاستن، بلند شدن، بلند شدن (از خواب)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

Hossein arose to greet the professor.

حسین بلند شد که به استاد ادای احترام کند.

Smoke arose from the fire.

دود از آتش بلند می‌شد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

This morning I arose at five.

امروز بامداد، ساعت پنج برخاستم.

The smell of kebab arose and filled the house.

بوی کباب متصاعد شد و خانه را فراگرفت.

verb - intransitive

قیام کردن، طغیان کردن

Women arise to demand their rights.

زن‌ها قیام می‌کنند تا حق خود را بگیرند.

verb - intransitive

برآمدن، طلوع کردن، رستن

verb - intransitive

بالا رفتن، صعود کردن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد arise

  1. verb come into being; proceed
    Synonyms:
    happen begin start follow appear emerge issue result occur derive originate ensue flow spring commence stem come to light emanate crop up set in head
  1. verb get, stand, or go up
    Synonyms:
    stand rise climb mount ascend move upward get jump wake up turn out roll out rise and shine pile out soar tower
    Antonyms:
    sit lie lay

Idioms

if the occasion arises

اگر موقعیت ایجاب کند (فرصتی پدیدار شود)

اگر فرصتی دست بدهد

اگر فرصت دست بدهد

ارجاع به لغت arise

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «arise» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/arise

لغات نزدیک arise

پیشنهاد بهبود معانی