تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
در بستر بودن، در رختخواب ماندن (بیشتر از حد معمول)
قرار داشتن، وجود داشتن، بودن
پنهان شدن، از نظرها محو شدن، قایم شدن
(کشتیرانی) از ساحل یا کشتیهای دیگر فاصله گرفتن، دور ایستادن
از کار دست کشیدن، استراحت کردن
معوق ماندن، به تأخیر افتادن، منتظر ماندن
(کشتیرانی) در جهت باد توقف کردن
کمین کردن (برای)، در انتظار نشستن
نیازمند رحم و مروت کسی بودن
(آمریکا- عامیانه) کمکاری کردن، تعلل کردن
دروغ مصلحتآمیز
دروغ مصلحتآمیز، دروغ بیضرر
1- متهم به دروغگویی کردن 2- دروغ بودن چیزی یا دروغگویی کسی را ثابت کردن
lie in one's throat (or teeth)
دروغ شاخدار گفتن، دروغ بزرگ گفتن
lie one's way into (or out of) something
با دروغگویی به جایی رسیدن (یا از مخمصهای خلاص شدن)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «lie» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lie