با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Lying

ˈlaɪɪŋ ˈlaɪ-ɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    lied
  • شکل سوم:

    lied
  • سوم‌شخص مفرد:

    lies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
دروغ، نادرست، دروغگو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- She couldn't trust her ex-boyfriend's lying words anymore.
- او دیگر نمی‌توانست به حرف‌های دروغ دوست‌پسر سابقش اعتماد کند.
- The lying salesman exaggerated the benefits of the product.
- فروشنده‌ی دروغگو درمورد مزایای محصول اغراق کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lying

  1. adjective dishonest
    Synonyms: committing perjury, deceitful, deceptive, delusive, delusory, dissembling, dissimulating, double-crossing, double-dealing, equivocating, false, falsifying, fibbing, guileful, inventing, mendacious, misleading, misrepresenting, misstating, perfidious, prevaricating, shifty, treacherous, tricky, two-faced, two-timing, unreliable, untruthful, wrong
    Antonyms: direct, frank, honest

لغات هم‌خانواده lying

  • noun
    liar, lie
  • adjective
    lying
  • verb - intransitive
    lie

ارجاع به لغت lying

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lying» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lying

لغات نزدیک lying

پیشنهاد بهبود معانی