گذشتهی ساده:
frankedشکل سوم:
frankedسومشخص مفرد:
franksوجه وصفی حال:
frankingشکل جمع:
franksصفت تفضیلی:
frankerصفت عالی:
frankestرکگو، بیپرده حرف زن، رک، بیپرده، صریح، نیرومند، مجانی، چپانیدن، پرکردن، اجازه عبور دادن، مجاناً فرستادن، معاف کردن، مهر زدن، باطل کردن، مصون ساختن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a frank criticism
انتقاد رک
frank discussions
مذاکرات صادقانه
to be perfectly frank with you ...
صاف و پوستکنده به شما میگویم ...
a frank reply
پاسخ بدون پردهپوشی
to show one's frank distaste
انزجار آشکار خود را بروز دادن
(در شرکتهای بزرگ و غیره) دستگاهی که به پاکت، نشان یا تمبر یا مهر پست مجانی میزند (و معمولاً پول آن را جمعزده و یکجا به ادارهی پست میپردازند)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «frank» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/frank