Unrestricted

ˌʌnrɪˈstrɪktɪd ˌʌnrɪˈstrɪktɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more unrestricted
  • صفت عالی:

    most unrestricted

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
نامحدود، محدودنشده، بدون محدودیت، آزاد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- Reporters were given unrestricted access to the evidence in the case.
- اجازه‌ی دسترسی نامحدود به شواهد موجود در پرونده به خبرنگاران داده شد.
- Extra-curricular activities is totally unrestricted.
- فعالیت‌های فوق‌برنامه، کاملاً آزاد و نامحدود است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unrestricted

  1. adjective free
    Synonyms: able, allowed, at liberty, free-spirited, independent, lax, liberal, liberated, on one’s own, open, relaxed, unbounded, uncommitted, unconditional, unconstrained, unlimited, unregulated

ارجاع به لغت unrestricted

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unrestricted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unrestricted

لغات نزدیک unrestricted

پیشنهاد بهبود معانی