گذشتهی ساده:
openedشکل سوم:
openedسومشخص مفرد:
opensوجه وصفی حال:
openingصفت تفضیلی:
more openصفت عالی:
most openباز، مفتوح، گشوده، سرگشاده، دایر، روباز، آزاد، آشکار، بیآلایش، مهربان، رکگو، صریح، در معرض، بیپناه، بیابر، واریزنشده
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
بازکردن، گشودن، گشادن، افتتاح کردن، آشکارکردن بسط دادن، مفتوح شدن، شکفتن، روشن شدن، خوشحال شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
an open book
یک کتاب باز
The road is open again.
راه دوباره باز است.
an open bottle
بطری باز
The store is open from 9 to 5.
مغازه از 9 تا 5 باز است.
The door is open.
در باز است.
an open window
پنجرهی گشوده
Leave my hours open on Friday.
در جمعه ساعات مرا آزاد بگذار.
an open market
بازار آزاد
an open society
جامعهی باز
an open boat
قایق روباز
an open theatre
تئاتر بیسقف
an open motor
موتور بیکاپوت
an open meeting
جلسهی علنی
The exhibit is open to the public.
نمایشگاه به روی همگان باز است.
an open tournament
مسابقهای که همه میتوانند در آن شرکت کنند
This house is open to all who need help.
این خانه همهی کسانی را که نیاز به کمک دارند، میپذیرد.
an open secret
راز فاش شده
open war
جنگ علنی
an open ballot
تعرفهی انتخاباتی غیرمحرمانه
Now you can lay open all your plans.
اکنون میتوانی همهی نقشههای خود را آشکار کنی.
an open invitation
دعوت همیشگی
The invitation is still open.
دعوت هنوز پا برجا است.
an open question
معمای حلنشده
an open village
دهکدهی بی بارو (بیحصار)
the open moor
دشت هموار
an open field
میدان صاف
an open letter
نامهی سرگشاده
an open flower
گل شکفته
The buds are beginning to open.
شکوفهها دارند باز میشوند.
He is frank and open in speech.
در سخن رک و رو راست است.
He is open about his intentions.
او مقاصد خود را پوشیده نمیکند.
Please be open with me!
لطفاً با من رو راست باش!
an open mind
فکر باز
open to infection
در معرض عفونت، گندش پذیر
We are open to any suggestions.
ما هرگونه پیشنهادی را پذیرا هستیم.
open to review
قابلبازبینی و بررسی کردن
There are two solutions open to us.
دو راه حل به روی ما باز است (برایمان وجود دارد).
The job is still open.
کسی هنوز برای آن کار استخدام نشده است.
She opened the window.
او پنجره را باز کرد.
The door opened and my mother entered smiling.
در باز شد و مادرم لبخند زنان وارد شد.
She opened her eyes slowly.
به آهستگی چشمهای خود را باز کرد.
At what time do they open the store?
چه ساعتی فروشگاه را باز میکنند؟
After the earthquake, it took them two days to open the road.
پس از زمین لرزه دو روزه راه را باز کردند.
Open your heart to mercy.
به دل خودت مروت راه بده.
They opened new lands for settlement.
سرزمینهای تازهای را برای ماندگاری مفتوح کردند.
the time will come when they will open tavern doors
آید آنگه که در میکدهها بگشایند
The doctor opened the boil.
دکتر کورک را شکافت.
They plan to open the tombs of ancient Egyptian kings.
آنها در نظر دارند گور شاهان مصر باستان را بشکافند.
He opened the meeting.
او جلسه را افتتاح کرد.
She will open her campaign soon.
او بهزودی مبارزهی انتخاباتی خود را شروع خواهد کرد.
The opera season opens on Friday.
فصل اپرا جمعه شروع میشود.
All the rooms open onto a long hall.
همهی اتاقها به سرسرای درازی راه دارند.
This door opens toward the garden.
این در به باغ باز میشود.
A lovely vista opened in front.
منظرهی زیبایی جلو ما ظاهر شد.
The artillery opened on the enemy.
توپخانه بر روی دشمن آتش گشود.
They ran out of the forest and into the open.
آنها از جنگل به سوی زمین باز دویدند.
I spent the night in the open.
شب را در دشت به سر آوردم.
Tomatoes grown in the open.
گوجهفرنگی که در هوای آزاد (نه در گلخانه و غیره) پرورش یافته است.
an open lake
دریاچهی آزاد از یخ (و قابل کشتیرانی)
an open winter
زمستان بی برف و سرما
1- گسترده کردن یا شدن، بزرگتر کردن یا شدن 2- پیشرفت کردن، ترقی کردن
(ارتش) گسترش باز (در سواره نظام)، صف باز
حواس خود را جمع کردن، ارشاد کردن یا شدن، چشم و گوش کسی را باز کردن
1- موجب شگفتی کسی شدن 2- از خواب غفلت بیدار کردن، چشم و گوش کسی را باز کردن
1- راز دل خود را گفتن، درد دل کردن 2- سخاوت به خرج دادن
فصل شکار (فصلی که شکار در آن مجاز است)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «open» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/open