گذشتهی ساده:
ventilatedشکل سوم:
ventilatedسومشخص مفرد:
ventilatesوجه وصفی حال:
ventilatingتهویه کردن، هوای جایی را عوض کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
This mine has to be constantly ventilated.
هوای این معدن باید دائماً تهویه شود.
Kashan's basements were ventilated by tall wind-catchers.
سردابهای کاشان از طریق بادگیرهای بلند تهویه میشدند.
پزشکی هوا دادن، هوارسانی کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The doctors had to quickly ventilate the patient in order to stabilize their breathing.
پزشکان مجبور شدند به سرعت به بیمار هوا بدهند تا تنفس او تثبیت شود.
The paramedics arrived at the scene and immediately began to ventilate the injured person.
امدادگران در محل حاضر شدند و بیدرنگ اقدام به هوارسانی به مجروح کردند.
علنی کردن، در معرض افکار عمومی قرار دادن، آشکار کردن، مطرح کردن (موضوع و غیره)
Party members were not expected to ventilate their own personal views.
از اعضای حزب انتظار نداشتند که عقاید شخصی خودشان را علنی کنند.
The author's article aims to ventilate the issues surrounding climate change and its impact on the environment.
هدف نویسندهی مقاله در معرض افکار عمومی قرار دادن مسائل پیرامون تغییرات آبوهوایی و تأثیر آن بر محیطزیست است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ventilate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ventilate