بحث، مجلس خطابه و مناظره، انجمن، شورا، مطرح کردن، دادخواهی کردن، قابل بحث
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
What could have happened is still a moot problem.
آنچه که ممکن بود اتفاق بیفتد هنوز هم مسئلهی بحثبرانگیزی است.
words of moot etymology
واژههایی که ریشهی آنها قابلبحث است
After his suicide, all claims against him were declared to be moot.
پس از خودکشی، کلیهی ادعاها علیه او بیمورد اعلام شدند.
I opposed that proposal when it was mooted a year ago.
یک سال پیش هنگامی که آن پیشنهاد عنوان شد با آن مخالفت کردم.
He also mooted the subject of new taxes.
او موضوع مالیاتهای جدید را هم پیش کشید.
نکتهی قابلبحث، موضوع جستارپذیر، هرچیز قابلطرح
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «moot» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/moot