فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Moot

muːt muːt

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adjective

بحث، مجلس خطابه و مناظره، انجمن، شورا، مطرح کردن، دادخواهی کردن، قابل بحث

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

What could have happened is still a moot problem.

آنچه که ممکن بود اتفاق بیفتد هنوز هم مسئله‌ی بحث‌برانگیزی است.

words of moot etymology

واژه‌هایی که ریشه‌ی آن‌ها قابل‌بحث است

نمونه‌جمله‌های بیشتر

After his suicide, all claims against him were declared to be moot.

پس از خودکشی، کلیه‌ی ادعاها علیه او بی‌مورد اعلام شدند.

I opposed that proposal when it was mooted a year ago.

یک سال پیش هنگامی که آن پیشنهاد عنوان شد با آن مخالفت کردم.

He also mooted the subject of new taxes.

او موضوع مالیاتهای جدید را هم پیش کشید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد moot

  1. adjective doubtful, arguable
    Synonyms:
    questionable uncertain debatable dubious arguable disputable controversial problematic at issue open open to debate suspect undecided unsettled contestable
    Antonyms:
    decided definite resolved proven

Collocations

moot point

نکته‌ی قابل‌بحث، موضوع جستارپذیر، هرچیز قابل‌طرح

ارجاع به لغت moot

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «moot» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/moot

لغات نزدیک moot

پیشنهاد بهبود معانی