گذشتهی ساده:
suspectedشکل سوم:
suspectedسومشخص مفرد:
suspectsوجه وصفی حال:
suspectingشکل جمع:
suspectsصفت تفضیلی:
more suspectصفت عالی:
most suspectمشکوک، نامعلوم، مظنون، سوالبرانگیز
His motive is suspect.
انگیزهی او شکبرانگیز است.
a suspect story
داستان مشکوک
a suspect person
شخص مظنون
شخص مظنون، متهم
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The suspects were arrested.
متهمان باز داشت شدند.
Akbar is a suspect though he has not been accused formally yet.
اکبر مورد سوءظن است؛ مثل اینکه هنوز رسماً متهم نشده.
بدگمان شدن، ظن داشتن، گمان کردن، شک داشتن
They suspect him of theft.
به او سوءظن دزدی دارند.
I suspect the truth of her statements.
من به صحت گفتههای او بدگمان هستم.
I suspect him.
نسبت به او شک دارم.
I suspect they want to sell their house.
گمان میکنم میخواهند خانهی خود را بفروشند.
As the doctor had suspected, the patient had cancer.
همانطور که دکتر حدس زده بود، بیمار سرطان داشت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «suspect» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/suspect