آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Suspect

    səˈspekt səˈspekt səˈspekt səˈspekt

    گذشته‌ی ساده:

    suspected

    شکل سوم:

    suspected

    سوم‌شخص مفرد:

    suspects

    وجه وصفی حال:

    suspecting

    شکل جمع:

    suspects

    صفت تفضیلی:

    more suspect

    صفت عالی:

    most suspect

    معنی suspect | جمله با suspect

    adjective B2

    مشکوک، نامعلوم، مظنون، سوال‌برانگیز

    His motive is suspect.

    انگیزه‌ی او شک‌برانگیز است.

    a suspect story

    داستان مشکوک

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a suspect person

    شخص مظنون

    noun countable

    شخص مظنون، متهم

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    The suspects were arrested.

    متهمان باز داشت شدند.

    Akbar is a suspect though he has not been accused formally yet.

    اکبر مورد‌ سوءظن است؛ مثل‌ اینکه هنوز رسماً متهم نشده.

    verb - transitive verb - intransitive

    بدگمان شدن، ظن داشتن، گمان کردن، شک داشتن

    They suspect him of theft.

    به او سوءظن دزدی دارند.

    I suspect the truth of her statements.

    من به صحت گفته‌های او بدگمان هستم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    I suspect him.

    نسبت به او شک دارم.

    I suspect they want to sell their house.

    گمان می‌کنم می‌خواهند خانه‌ی خود را بفروشند.

    As the doctor had suspected, the patient had cancer.

    همانطور که دکتر حدس زده بود، بیمار سرطان داشت.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد suspect

    1. adjective doubtful
      Synonyms:
      uncertain unsure questionable dubious unlikely unclear open shaky suspicious suspected fishy unbelievable incredible ridiculous problematic doubtable thin thick pseudo
      Antonyms:
      known trusted trustworthy innocent
    1. verb distrust; guess
      Synonyms:
      think guess believe imagine assume suppose doubt expect feel consider conclude understand presume mistrust disbelieve conjecture speculate reckon wonder gather hold harbor suspicion have doubt distrust think probable have a hunch surmise be afraid hazard a guess smell a rat have sneaking suspicion
      Antonyms:
      trust know

    لغات هم‌خانواده suspect

    • noun
      suspect, suspicion
    • adjective
      suspect, suspected, unsuspecting, suspicious
    • verb - transitive
      suspect
    • adverb
      suspiciously

    سوال‌های رایج suspect

    گذشته‌ی ساده suspect چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده suspect در زبان انگلیسی suspected است.

    شکل سوم suspect چی میشه؟

    شکل سوم suspect در زبان انگلیسی suspected است.

    شکل جمع suspect چی میشه؟

    شکل جمع suspect در زبان انگلیسی suspects است.

    وجه وصفی حال suspect چی میشه؟

    وجه وصفی حال suspect در زبان انگلیسی suspecting است.

    سوم‌شخص مفرد suspect چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد suspect در زبان انگلیسی suspects است.

    صفت تفضیلی suspect چی میشه؟

    صفت تفضیلی suspect در زبان انگلیسی more suspect است.

    صفت عالی suspect چی میشه؟

    صفت عالی suspect در زبان انگلیسی most suspect است.

    ارجاع به لغت suspect

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «suspect» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/suspect

    لغات نزدیک suspect

    • - susi
    • - suslik
    • - suspect
    • - suspected
    • - suspend
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.