گذشتهی ساده:
doubtedشکل سوم:
doubtedسومشخص مفرد:
doubtsوجه وصفی حال:
doubtingشکل جمع:
doubtsمشکوک بودن، شک داشتن
I don't doubt the truth of what he says.
در صدق گفتارش شک ندارم.
I doubt whether he will come today.
شک دارم که امروز بیاید (فکر نمیکنم امروز بیاید).
تردید کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
شک، تردید، شبهه، گمان، دودلی، نامعلومی
There is no room for doubt.
جای شک نیست.
I have serious doubts about her honesty.
در صداقت او جدا شک دارم.
Doubt makes one think.
شک انسان را به فکر میاندازد.
Do you doubt his predictions?
آیا پیشبینیهای او را باور ندارید؟
The outcome of their contest is still in doubt.
نتیجهی نبرد آنها هنوز روشن نیست.
مورد شک بودن، معلوم نبودن، نامعلوم بودن
بدون شک، بیشک، مطمئناً
مورد شک قرار دادن
1- بیشک، بیگمان 2- به احتمال زیاد
بدون هیچگونه شک و تردید
مورد شک قرار دادن
give someone the benefit of the doubt
بنا را بر صداقت و اعتماد گذاشتن، باوجود شک به کسی اعتماد کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «doubt» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/doubt