Doubly

ˈdʌbli ˈdʌbli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
دوبرابر،به‌طور مضاعف ،از دو راه ،از دو جهت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- I was doubly happy to see David and his wife.
- از دیدن داوید و همسرش خوشحالی من دو چندان شد.
- He is doubly disadvantaged: old age and lack of education.
- او از دو نظر ضعف دارد: سالمندی و نداشتن تحصیلات.
- doubly dentate
- دارای دو ردیف دندانه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد doubly

  1. adverb twofold
    Synonyms: redoubled, increased, double, twice

ارجاع به لغت doubly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «doubly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/doubly

لغات نزدیک doubly

پیشنهاد بهبود معانی